کد مطلب:129785 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

رقابت قبایل برای بردن سرها نزد ابن زیاد
سید محمد بن ابی طالب می نویسد: «نقل شده كه سرهای یاران حسین (ع) و خاندانش 78 عدد بود. قبایل آنها را میان خود تقسیم كردند تا بدین وسیله به عبیدالله بن زیاد و یزید تقرب بجویند.» [1] .

بلاذری از ابومخنف نقل می كند كه چون حسین (ع) كشته شد، سرهای اهل بیت و یارانش را كه با وی كشته شده بودند نزد ابن زیاد آوردند. كنده سیزده سر آورد و رئیس آنها قیس بن اشعث [2] بود. هوازن بیست سر آوردند و رئیس آنها شمر بن ذی الجوشن


بود. بنی تمیم هفده سر، بنی اسد شانزده سر، مذحج هفت سر و دیگر افراد قبیله ی قیس نه سر آوردند. [3] .

دینوری می گوید: «سرها را بر نیزه كردند. شمار آنها 72 عدد بود. هوازن 22 سر، تمیم، به همراه حصین بن نمیر، [4] هفده سر، كنده به همراه قیس بن اشعث سیزده سر، بنی اسد به همراه هلال اعور شش سر، ازد به همراه عهیمة بن زهیر پنج سر و ثقیف به همراه ولید بن عمر دوازده سر آوردند». [5] .


طبری درباره ی سرهای مقدس چنین می نویسد: «[عمر سعد] سرهای بقیه را جدا كرد و آنگاه 72 سر را به همراه شمر بن ذی الجوشن، قیس بن اشعث، عمرو بن حجاج، و عزرة بن قیس، گسیل داشت. آنها رفتند و سرها را به عبیدالله بن زیاد رساندند». [6] .

چنان كه ملاحظه می شود روایتهای تاریخی درباره ی اینكه چه زمانی سرهای بقیه شهیدان را نزد عبیدالله بن زیاد در كوفه بردند مختلف است. برخی گویند كه پس از سر امام و پیش از بقیه ی كاروان حسینی به وسیله ی شمر بن ذی الجوشن، قیس بن اشعث، عمرو بن حجاج و عزرة بن قیس - هریك از قبیله ای - برده شد. برخی دیگر برآنند كه آن سرهای مقدس را همراه باقیمانده ی كاروان حسینی به كوفه بردند؛ و قبایل برای اینكه در بردن آنها سهم بیشتری داشتند با هم رقابت می كردند.

همچنین نظر منابع تاریخی درباره ی شمار سرهای شریف نیز مختلف است. برخی 72، برخی 92 [7] و برخی هفتاد [8] سر نوشته اند. قول هفتاد سر به واقع نزدیك تر است چرا كه قبیله ی حر بن یزید ریاحی اجازه ی جدا كردن سرش را ندادند. سر طفل شیرخوار امام حسین (ع) نیز بریده نشد. چرا كه - به روایتی - خود امام او را دفن كرد.

اما مشهورترین اقوال این است كه شمار سرهای مقدس، 72 سر بوده است. [9] .



[1] تسلية المجالس، ج 2، ص 331؛ و ر. ك. اللهوف، ص 190، بحارالانوار، ج 45، ص 62.

[2] قيس بن اشعث كندي: يكي از اعضاي خانداني است كه نفاق و كينه آنها نسبت به اهل بيت مشهور است. وي پسر همان اشعثي است كه در توطئه قتل اميرمؤمنان (ع) شركت داشت. برادرش محمد بن اشعث در جنگ با مسلم بن عقيل نقش بزرگي ايفا كرد. وي - طبق برخي روايات - در جنگ با حسين (ع) نيز نقش فرماندهي داشت. خواهرش جعده، همسر امام حسن (ع) است كه به امام (ع) سم خوراند و به شهادتش رساند.

قيس بن اشعث از كساني بود كه هنگام حضور امام حسين (ع) در مكه با ايشان مكاتبه كرد و امام (ع) دركربلا عليه او و ديگر كساني كه با ايشان مكاتبه كردند احتجاج فرمود. اما آنها از سر عناد و ستيزه جويي كار خود را منكر شدند. قيس در پاسخ امام (ع) گفت: «ما نمي دانيم چه مي گويي! ولي به فرمان پسر عموي خويش درآي و آنها جز آنچه دوست مي داري بر تو نمي پسندند. حسين (ع) فرمود: نه به خدا سوگند نه به شما دست ذلت مي دهم و نه چون بندگان مي گريزم! (ر. ك. الارشاد، ج 2، ص 98).

قيس از كساني بود كه پس از قتل امام (ع) به غارت وي پرداخت. او قطيفه اي را كه آن حضرت رويش مي نشست برداشت. قيس در طول حكومت مختار فراري بود (ر. ك. الاخبار الطوال، ص 300).

قيس يك بار آهنگ آمدن به بصره كرد، اما مردم او را دشنام دادند و او به كوفه نزد عبدالله بن كامل - از خاصان مختار - پناهنده شد. عبدالله رو به مختار كرد و گفت: يا امير، قيس بن سعد به من پناه آورده و من به او پناه داده ام. تقاضا دارم كه آن را بپذيريد. مختار لختي سر به زير افكند و با او سرگرم صحبت شد. سپس گفت: انگشتري ات را نشانم بده و او آن را به مختار داد. وي مدتي آن را به انگشت خود كرد و سپس اباعمره را فراخواند و انگشتر را به او داد و پنهاني به وي گفت: نزد زن عبدالله كامل برو و به او بگو: اين انگشتر شوهرت نشاني است براي اينكه مرا نزد قيس بن اشعث ببري تا درباره ي چيزهايي كه موجب رهايي او نزد مختار مي شود گفت و گو كنم.

زن نيز او را نزد قيس برد و او قيس را گردن زد و سرش را نزد مختار آورد و در حضورش افكند. آنگاه مختار گفت: اين به ازاي قطيفه ي حسين (ع)... عبدالله بن كامل كلمه ي استرجاع به زبان آورد و به مختار گفت: كسي را كه به من پناهنده شده و مهمانم بود و تنها دوست من بود كشتي!

مختار گفت: خدا پدرت را بيامرزد، ساكت باش! آيا روا مي داري كه كشندگان پسر دختر پيامبر را پناه دهي؟ (ر. ك. الاخبار الطوال، ص 302).

[3] انساب الاشراف، ج 3، ص 412؛ و ر. ك. المنتظم، ج 5، ص 341.

[4] منابع تاريخي از وي به اختلاف ياد كرده اند. برخي از او به عنوان حصين بن تميم ياد كرده اند (ر. ك. تاريخ الطبري، ج 2، ص 324؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 377) و برخي ديگر او را حصين بن نمير خوانده اند. (ر. ك. مختصر تاريخ دمشق، ج 7، ص 190؛ التبيين في انساب القرشيين، مقدسي، ص 292 و...».

[5] الاخبار الطوال، ص 259.

[6] تاريخ الطبري، ج 3، ص 336.

[7] تذكرة الخواص، ص 231.

[8] الفصول المهمه، ص 198.

[9] الارشاد، ج 2، ص 113؛ تاريخ الطبري، ج 3، ص 336؛ مقتل الحسين، خوارزمي، ج 2، ص 39؛ البدايه والنهايه، ج 8، ص 191.